مجتمع مسکونی حکم آباد تبریز
بدون تعارف نمیتوان تصمیماتی را برای هزینهکرد در شهرها و معماری اتخاذ کرد بدون این که به منافع اقتصادی فکر کرد، توسعهی شهری به نیروی محرکهی «سرمایه» نیاز دارد و جریان سرمایه سالم و مداوم توسعهی شهری پایداری رقم میزند. حتی سایر جریانهای اصیل توسعه همانند سلامت و بهداشت و لذت هم برای بقا به سرمایه نیاز دارند. کشورها یا شهرها برای کسب تراز مالی مثبت نیاز به صادرات محصولات و خدماتشان به حوزههای دیگر دارند، در شرایط فعلی کشور ما این مهم چند چندان اهمیت دارد. خاصیت دروازهای تبریز بستری جاری برای ارتباطات با کشورهای دیگر دنیاست و کافی است این امکان برنامهریزی و احیا شود.
در یک نگاه مستقیم، غرب تبریز که به مقاصد تجاری مورد نظر نزدیکتر است از مزیت بارگزاری برای پیشنهادات جدید برخوردار است، به جز نزدیکی مستقیم به فرودگاه، ایستگاه راهآهن و مرزهای صادراتی، وجود بافتهای فرسوده با جمعیت کاری مناسب و قیمت ارزان زمین نیز مزید بر علت شدهاست تا پروپوزالهای توسعهی شهری در این بخش از شهر اتفاق بیافتد. وجود زیرساختهای مناسب ارتباطی و اتصال به شبکهی شریانهای حمل و نقل و وجود مناظر زیبا از دیگر خواص این پهنهی شهری است. این پهنه با تصاویر اراضی کشاورزی محصور شده است، این زمینها متعلق به مالکان خرد هستند که اغلب در همین ناحیه زندگی میکنند.
دلیل کوچک شدن قطعات کشاورزی و تعدد کشاورزان اصلاحات اراضی دههی سی است. اصلاحات اراضی تصمیم سرنوشتسازی بود که در نگاه اول سوسیالیستی به نظر میرسید. اما بدون فرهنگشناسی و فرهنگسازی مناسب موجب ضعیف شدن چرخهی کشاورزی شد. چرا که مالکان عمده زیرساختهای تامین آب، تولید، انبار و تجارت بهتری از کشاورزان خود داشتند، البته علاقه به صنعتی شدن با پول نفت در دههی 50 هم بر ضعف کشاورزی افزود و کشاورزان به سمت شهرها و خصوصا حومهی آنها هجوم آوردند. در سالهای اخیر هم اتکای نظام سیاسی بر ساخت و ساز و تبدیل مازاد پول نفت بر تراکم ساختمانی به منظور ایجاد شغل باعث شد هم برخی کشاورزان به شغلهای مرتبط با ساختمان روی آوردند و هم زمینهای کشاورزی با تغییر کاربری مورد استفاده قرار گیرد و قیمت آن افزایش یابد. به همین دلیل کشاورزان به فروش زمینهای خود روی آوردند. از دیگر دلایل کمرونقی کشاورزی کمبود آب است که در کشور بسیار جدی است.
هرچند در این منطقه مشکل حاد آب وجود ندارد و زمینهای کشاورزی آب در دسترس دارند اما در کشور پهناورمان برای آمایش آب نیاز فراوانی به مصرف درست و حداقلی آب داریم. البته اینطور نیست که تنها کشاورزی مصرفکنندهی آب باشد، سایر فعالیتهای اقتصادی به طور مثال ساختمانسازی یا تولید کفش هم مصرف آب مشخصی دارند. امروزه این آب را با عنوان «آب مجازی» محاسبه میکنند و در معادلات توسعه از آن بهره میبرند. به طوری که در صورت تولید یک محصول باید میزان آب مجازی آن بدون سوبسید محاسبه و به خصوص سپس از کشور خارج شود، در غیر این صورت ضرر عمدهای به منافع ملی وارد خواهد شد. به خصوص در مناطق حاشیهای شهرها مطالعهی کمتری در بخش کشاورزی صورت میگیرد و واقعا مشخص نیست که کشاورزی در آنها به نفع منافع ملی هست یا نه. این موضوع برای محدودهی مورد طراحی ما هم صادق است. البته مزایای کشاورزان داشتن فرهنگ کار و زندگی توامان است که امکان توسعهی اقتصادی و شهری را بالا میبرد. اکثر اعضای خانواده کار میکنند و با روشهای خود به نفع اقتصاد خانواده و در نهایت اقتصاد محلی و ملی قدم برمیدارند، به طوری که فرهنگ تولید حداکثر، مصرف درست و بازیافت منابع در آنها وجود دارد، به این صورت آسیب کمی نیز به محیط زیست خود میزنند.
اما همین کشاورزان که زندگی پایدار و مقاومی دارند و داشتند بسیار به توسعه و پیشرفت علاقهمند هستند و همین میل باعث شده است در بسیاری مواقع شغل خود را به امید زندگی مدرنتر تغییر دهند. اما اگر بتوان با استفاده از ظرفیتهای مثبت آنها و با بارور کردن این ظرفیتها امکانات مدرن شدن و اتصال به بازار را که موجب توسعه سریعتر میشود فراهم کرد میتوان شرایط پایدار داخلی آنها را در فضای دلخواهشان متبلور کرد و پایداری شهری در زمان توسعه را فراهم نمود. در این حالت دوم و به خصوص کشاورزان که فرهنگ کار و زندگی در یک مکان را دارند و در مصرف منابع الگوی خوبی هستند میتوانند تولیدات خود را در صورتی که به روز باشد در فضای مدرن بازار حتی بیواسطه عرضه کنند و از مزایای جریان سرمایه منتفع شوند. در این صورت سایر اقشار نیز که به شدت به دنبال قرارگرفتن در معرض این جریان هستند به خیل کشاورزان میپیوندند.
با توجه به قرارگیری ایران در مسیر راه ابریشم و آشنایی ایرانیان با تجارت آنها به سرعت میتوانند در کنار تولید با مبانی تجارت نوین آشنا شده و منافع جمعیشان را به منافع شخصی گره بزنند. بعید است در علاقهی ایرانیان به کسب و کار شک وجود داشته باشد، زن و مرد و پیر و جوان به آن آشنا هستند و بسیار بهتر و واقعیتر است که این استعداد در عوض صف دلار و سکه به سرمایهگذاری در بخشهای مولد روی آورد. بخشهای مولد میتواند در زمینههای کشاورزی ارگانیک و مدرن، کشت گلخانهای، فرشبافی، چرم دوزی، شکلات پزی و ... باشد که در تبریز مهارت آن سابقه دارد. نمونههای فراوانی از اختصاص زمین ها در مقیاس وسیع به چنین کاربریهایی موجود است. در اسپانیا گلخانههایی در مقیاس استان زیر کشت گلخانه بسیار سودآورست، در بلژیک مناطقی وجود دارد که در آنها مردم به شکلات پزی مشغولند و در ایتالیا صنایع چرم منبع کسب سرمایه شهرها و روستاهای مختلفی است. چنین پیشنهادهایی برای اراضی مورد طراحی از جهات مختلف مناسب به نظر میرسد. اول این که به دلیل تولید ثروت مورد وثوق مردم قرار میگیرد و ارزش داراییها بالا میرود و سرمایهگذاران و مردم به آن اقبال نشان میدهند. دوم این که بافتهای فرسوده مجاور آن به دنبال قرارگرفتن در معرض چنین الگویی نسبت به آشنایی و آزمایش آن ترغیب میشوند که البته ملاحظات خود را هم دارد. سوم این که استعدادهای بالقوه مردم بالفعل میشود و تبریزیها که دوست دارند در همه چیز اولین باشند میزبان خوبی برای پروپوزال کار و زندگی (Combo Plan) خواهند بود.
البته پلان کار و زندگی با تفریح و آموزش همراه است تا از سفرهای اجباری داخل شهری بکاهد و در عوض حس تعلق خاطر به مکان را بالا ببرد، به طوری که مردم در ترازهای پایینی و نزدیک به معابر به تولید محصول مشغول هستند در حالی که تراز پایینتر آنان فعالیتهای اداری و بانکی امروزی آنها را سامان میدهد. این بخش از فعالیتها دروازه ورود این سیستم توسعه به دنیای امروز هستند و نه تنها امکانات فروش و ارتباط مولدان با جهان را فراهم میکنند بلکه امکان سرمایهگذاری برای اقشار مردم در این بورس را به صورت Crowd investing ایجاد میکنند. این نوع از نگاه نرمافزاری که به اصطلاح «ویرانگر» خوانده میشود میتواند نسخهی درستی برای بخش تولید ما باشد. تجربه نشان میدهد «اسنپ»، «تپسی» و سایر کسب و کارهای مشابه مورد اقبال ایرانیان بودهاند و آنها به سرعت با هر پدیده اقتصادی مثبتی رابطه برقرار میکنند. پس اگر فضای تولید با فضای امروزی ارتباطی توام شود میتواند سیستم منحصر به فردی را برای توسعه در این منطقه به دست دهد که آوازهاش نه تنها به بافتهای اطراف که اولویت دارند برسد بلکه به سایر مناطق کشور و جهان رسیده منجر به شهرت شهری (City Branding) شود و حتی به فروش محصولات و حضور گردشگران دامن بزند.
اگر بتوان به نحوی به صرفه به طوری که مردم این مناطق تمکن کافی برای انجامش را داشته باشند امکان مشارکت آنها را در ساخت خانههایشان فراهم کرد آنگاه ضمن توانمندسازی آنها از حس تعلق خاطرشان به منطقه نیز سود میبریم و الگوی مناسبی برای تغییر پارادایم فقر با استفاده از نیروی کار خودشان و مشارکتشان ارایه میدهیم که با تولید ثروت برای آنها، سرمایهگذاران و کشور همراه خواهد بود. به این منظور ترازهای بالایی زمین را در محدودههای کوچکی که از گرافیک نمای پنجم اراضی کشاورزی اطراف الهام گرفته است به تولید زمین در ارتفاع اختصاص میدهیم. ابعاد این زمینها از اراضی مسکونی پایین دست آمده است که معمولا حدود 500 متر مساحت داشتهاند و توسط ساکنین به چهار قسمت تقسیم شدهاند. معمولا در این محلهها چهار واحد به صورت همسایگی با هم زندگی میکرده اند و هر واحد مسکونی بین 50 تا 100 متر مساحت داشته و فضای باز کوچکی در اختیارش بوده است. قرار است اسلبهای پیشنهادی نقش زمین 500 متری را بازی کنند و محله در سطح عمودی به مقدار لازم که معادلات اقتصادی روشن میکند رشد کند. برای پرهیز از اتفاقات ناگوار آپارتماننشینی فضاهای ارتباطی باز هستند تا مانند کوچههای محله کار کنند و مالکان «کلید» خود را از در منزل میچرخانند و احساس اختیار میکنند. به این ترتیب اسلبها به قطعات 100 متری تقسیم میشوند و مالکین اسلبها با ضوابط علمی پیشنهادی در هر منطقهای که بخواهند سطح اشغال خود را پیاده میکنند و مابقی آن حیاط آنها میشود. به این صورت مشاعات فرضی دیگر در اختیار مردم نیست که اختلافات فرهنگی آنها را درگیر کند و بهرهبردار پروژه مدیریت آنها را عهده دار است (مانند الگوی ساختمانهای بزرگ) و گویی بهرهبردار با دریافت عوارض و شارژ از کلیهی ساکنین و کسبه هزینهی «محلهداری» را جبران میکند.
پروپوزال مرکب (Combo) محلهسازی و محلهداری هوشمندانه و اقتصادی را در عوض بساز و بفروشی بر پایه تراکم پیشنهاد میکند و امیدوار است با وجود زیرساخت های فرهنگی بتواند به «آوازه» لازم جهت موفقیت برسد و با اتصال به دروازههای جهانی برای کشور تولید ناخالص ملی کند.